بست بیوگرافی

دوران کودکی و نوجوانی، تصاویر زیبای بسیاری از کتاب های مذهبی را که می خواندم، برایم بانام (صادق صندوقی) گره خورده بود . شاید به به همین خاطر بود که با انتشار مجموعه شعر دختر جوانش (شادی صندوقی) بلافاصله به سراغ این اشعار رفتم . کتاب را که در دست گرفتم، توقع داشتم با شعرهایی شبیه آن چه که این روزها متناسب با کمرنگ شدن حال وهوای معنوی جامعه زیاد شنیده می شود - و البته طرفداران زیادی هم جذب می کند - روبرو شوم اما کتاب را که گشودم ازاولین غزل آن فهمیدم که با مجموعه ای متفاوت روبرو هستم .

من فدای عشق و ایمانت حسین (ع)

جان نثار جسم بی جانت حسین (ع)

و بلافاصله نیز روح سبز و جوان شاعر در برابر سرخی شهادت رخ می نمود:

کربلا را سبز باید دید چون

کرده خرم خون دستانت حسین ...

گر ترا آبی نباشد لیک ما

گریه هامان گشته بارانت حسین ...

شادی ام را گریه می شوید کنون

هرچه را دارم به قربانت حسین ...

در مقدمه این دفتر به نام ... (و ما نارس چیده شدیم! شاعر اینگونه خود را معرفی می کند:

شادی صندوقی هستم که 29 مرداد سال 1360 به دنیا آمدم . در طفولیت به دلیل شغل پدر که نقاشی است و تصویرساز کتاب، زودتر از معمول با کتاب و کتابخوانی آشنا شدم ... معتقدم شعر و شاعری، پرتوی از صنع الهی است که خداوند در دل بعضی بندگان خود به ودیعت می گذارد . انگیزه اولیه من در سرودن شعر، مظاهر طبیعت بود، اما به مرور که به شناختی نسبی از مبداآفرینش و قدرت لایزال الهی رسیدم سعی کردم در قالب اشعاری عاشقانه، ضعف و زبونی من عاشق را در زیبایی و قدرت معشوق که همانا ذات اقدس کبریایی است بیان دارم . .).

ویژگی خاص سروده های شادی صندوقی جوان و نوپا در اینست که هیچگاه از کلمات دشوار و دهان پرکن استفاده نمی کند و صنایع ادبی صعب را به رخ خواننده نمی کشد، بلکه با سادگی هرچه بیشتر و به دلپذیری یک جرعه آب گوارا، آن رابا اشعارش همراه می کند . او از کنار هیچ اتفاقی بی تفاوت نمی گذرد، خاطرات مدرسه و کلاس درس، سوگ مادر بزرگ، دریا، باران، هجران تا مضامینی چون شهید مطهری، رزمندگان اسلام، نماز، قیامت ... همه و همه را با نگاهی نو و سرشار ازشور جوانی می گیرد حتی در میان اشعار خصوصی و گاه عاشقانه او، صمیمیت پاکی و نجابت خاصی جاریست اما لابلای اشعار این شاعر جوان، آنجا که مضامین مذهبی و عمیق اجتماعی مطرح می شود، روح بکر و سرشار از خلوص و ایمان جوانی از سنخ خودت را می بینی که آنچه از دل او برمی خیزد لاجرم بر دل تو می نشیند .

مانند مصراعی که در آن، حضرت زهرا (س) را اینگونه خطاب می کند:

بیا ای بهتر از باران! لبانم آب می خواهد ...

شادی صندوقی، مانند اکثر ما در دوران دفاع مقدس کوچک بوده، اما اکنون با زبان یک فرزند شهید، ما را میهمان درد دل های امروزه او می کند:

از دل من زبانه می گیرد

آتش عشق آن سفر کرده

او که با دیدگان نورانی

این شب تیره را سحر کرده

× × ×

خوش به حال فرشته ها که پدر

پیششان تا همیشه مهمان است

او خودش در کمال آزادی

خانه بی او شبیه زندان است

× × ×

می گذارم کتاب شعرم را

روی سنگ مزار تو حالا

آخرین بیت شعر من اینست

پس چرا برنگشته ای بابا؟!

× × ×

تفکر شیعی و طلب شفاعت از معصومین - علیهم السلام - پس زمینه خوشرنگ ذهن این شیعه جوان و با ذوق است که به زیبایی هرچه تمام تر و در عین حال ساده و بی آلایش آن را بیان می کند:

تنها همین سؤال بین جماعت است

این روز ناگوار آیا قیامت است؟ ...

شاید که فاطمه (س) لطفی به ما کند

از ما شفاعتی پیش خدا کند ...

در ذهن هر کسی فکر محمد (ص) است

بر روی هر لبی ذکر محمد (ص) است ...

شاید علی (ع) کمی بر ما نظر کند

تا از گناهمان خالق حذر کند

این اجتماع پست، یعنی همین بشر

می گوید ای خدا یک فرصت دگر!

اما گلواژه های ناب اشعار شادی صندوقی آنجاست که او خالصانه، خاضعانه و عاشقانه در وصف مهدی موعود (عج) و ازانتظار ناجی زمان می سراید:

یک دشت سبز بود، یک کوه بی غرور

یک مرد واقعی، یک خواب پر ز نور

مردی که آب را، شرمنده کرده بود

یا مثل آینه از هر خطا به دور ...

آن شب که دست من شعر از تو می نوشت

گویی که داشتی در پیش من حضور

هر کس به هر زبان می گفت در نماز

ای صاحب الزمان کی می کنی ظهور؟

او نیز چون هر مداح شیفته اهل بیت - علیهم السلام - برای صله شعرش، شفاعت آقا (عج) را طلب می کند:

شاید مدد کنی تا از پل صراط

با این دو بیت شعر، روزی کنم عبور

در شعرهای مهدوی و (شادی)، مفهوم انتظار همواره موج می زند و توصیف او از جامعه موعودی بسیار ساده، دوست داشتنی و خودمانی است:

ای سبزتر از هر چه سجاده،

امید من همواره این بودست

تا روی مهر شانه های تو یک شب،

سر تعظیم بگذارم

و یا:

او می رسد دوباره همان مرد سبزپوش

روزی که کفش های خدا جفت می شود

روزی که در رساله و قرآن نوشته اند

دنیا شبیه آنچه خدا گفت می شود

(عشق محتاج بیان است) و برای شادی صندوقی امکان بیان عشق با ظهور آقا (عج) میسر خواهد شد:

اسم تو ورد زبانست بیا

بر لب پیر و جوانست بیا

پاسبان های محل می گویند

شهر بی امن و امان است بیا

بر لب منتظر مردم شهر

بانگ زیبای اذان است بیا

ای که از سبزی فروردینی

بی تو هر فصل، خزان است بیا

من زفواره خون می ترسم

بغض، بیتاب و توان است بیا

گرگ نزدیک چراگاست هنوز

گله بیتاب شبان است بیا

میزبانان تو هستیم ولی

شاممان خرده نان است بیا

عشق من، عشق فقط در دل نیست

عشق محتاج بیان است بیا×

با آرزوی موفقیت و سعادت روزافزون برای این شاعره جوان و متعهد کشورمان و به امید تعجیل در ظهور حضرت موعود (عج) که در آن روز، هرچه شعر لطیف و هر چه سخن نغز است، کمترین هدیه قدوم مبارکشان خواهد بود .

× تمامی اشعار از دفتر ... (و ما نارس چیده شدیم) تنها دفتر چاپ شده از سروده های شادی صندوقی، انتخاب شده است .