loading...

بست بیوگرافی

بیوگرافی خسرو گلسرخی اشعار خسرو گلسرخی فیلم محاکمه خسرو گلسرخی دفاعیات خسرو گلسرخی دامون گلسرخی خسرو گلسرخی امام حسین خسرو گلسرخی زنده است عکس دا

حسین بازدید : 1067 سه شنبه 22 اسفند 1396
X بیوگرافی خسرو گلسرخی X اشعار خسرو گلسرخی X فیلم محاکمه خسرو گلسرخی X دفاعیات خسرو گلسرخی X دامون گلسرخی X خسرو گلسرخی امام حسین X خسرو گلسرخی زنده است X عکس دامون گلسرخی X عاطفه گرگین همسر گلسرخی

خسرو گلسرخی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به ناوبری پرش به جستجو
خسرو گلسرخی
Golsorkhi.jpg
زادروز ۲ بهمن ۱۳۲۲
رشت،
پدر و مادر قدیر گلسرخی شمس‌الشریعه وحید خورگامی
مرگ ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ (۳۰ سال)
تهران،
ملیت ایرانی
محل زندگی تهران
علت مرگ تیرباران شد
جایگاه خاکسپاری قطعه ۳۳ بهشت زهرا ردیف ۸۴ شماره ۱۹
پیشه شاعر و نویسنده
همسر(ها) عاطفه گرگین (۵۲–۱۳۴۷)
فرزندان دامون

خسرو گلسرخی (زاده ۲ بهمن ۱۳۲۲ در رشت – درگذشت ۲۹ بهمن ۱۳۵۲) شاعر و نویسنده مارکسیست بود. او در سال ۱۳۴۷ سردبیر بخش هنری روزنامه کیهان بود. گلسرخی از جمله روشنفکران آن دوران بود که از جنبش‌های چریکی حمایت می‌کرد. گلسرخی به همراه گروهی دیگر در سال ۱۳۵۱ به اتهام طرح ترور ولیعهد بازداشت شدند. گلسرخی در دادگاهی که به صورت زنده پخش شد از عقاید مارکسیستی و انقلابی خود دفاع کرد. با حکم دادگاه او و کرامت‌الله دانشیان اعدام شدند. گلسرخی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا دفن شده‌است. پس از انقلاب مجموعه اشعاری از او با نام «خسته‌تر از همیشه» و «ای سرزمین من» منتشر شد.[۱][۲][۳]

زندگی

خسرو گلسرخی در روز دوم بهمن ۱۳۲۲ در شهر رشت زاده شد. پدرش قدیر گلسرخی و مادرش شمس‌الشریعه وحید خورگامی، هردو از روشنفکران و آزادی‌خواهان گیلان بودند. هنگامی که خسرو هنوز بیش از ۵ سال نداشت، قدیر درگذشت و به‌ناچار همسر جوانش به همراه خسرو و برادر دوساله‌اش، فرهاد گلسرخی، به خانهٔ پدرش، محمدوحید خورگامی در قم، پناه برد. پدربزرگ خسرو، محمدوحید خورگامی، از یاران میرزا کوچک‌خان جنگلی در جنبش جنگل بود و در کنار کوچک‌خان در برابر نیروهای دٌش‌گانهٔ انگلیس جنگیده بود، و این در سروده‌های خسرو گلسرخی نمود آشکاری دارد؛ به‌ویژه آنهایی که به نام مستعار «جنگلی‌ها» و «دامون» سروده شده‌اند.[۴]

خسرو، آموزش ابتدایی را در دبستان حکیم سنایی و آموزش متوسطه را در دبیرستان حکیم نظامی به پایان رساند. هنوز بیش از نوزده سال نداشت که پدربزرگش نیز درگذشت و بار گرداندن چرخ زندگی در خانواده به دوش او افتاد. به همین دلیل او به همراه برادرش فرهاد، راهی تهران شد. آن‌ها در محلهٔ امین‌حضور خانه‌ای کوچک یافتند و خسرو به‌ناچار کاری پیدا کرد که همهٔ روز او را در بر می‌گرفت. با این‌همه، او شب‌ها را به آموختن زبان‌های فرانسه و انگلیسی و پژوهش‌های فرهنگی می‌گذراند. نوشته‌ها و سروده‌ها و بررسی‌هایش را با نام‌هایی مانند «دامون»، «خ.گ.»، «بابک رستگار»، «افشین راد»، و «خسرو کاتوزیان» به چاپ می‌رساند.

در سال ۱۳۴۷، هنگامی که سردبیری بخش هنری روزنامه کیهان را داشت، با عاطفه گرگین، شاعر، نویسنده و پژوهش‌گر، پیوند زناشویی بست. در سال ۱۳۵۰، نوشته‌ای از او در ماهنامه نگین با سرنبشتهٔ «گرفتاری شعر در شبه‌جزیرهٔ روشنفکران» به چاپ رسید که بسیار گفتگوبرانگیز بود. گلسرخی در این نوشته شاعران آن روزگار را سرزنش می‌کرد که:

«شاعر که ناخواسته و نادانسته زیر نفوذ سیاست هنری روزگارش قرار گرفته‌است… او از کلمات و شرایط عینی زندگی می‌ترسد. شاعر در مقام تولیدکننده‌ای تکیه زده که منطبق شدن کالایش با ضوابط جاری حتمی می‌نماید. آیا شعر نمی‌تواند دهان‌به‌دهان جریان و هستی گیرد و گردن نهادن به ایجاد آن گونه کالا ضرورت دارد؟... شاعر جا خالی کرده‌است. او گوشه‌نشین، حاشیه پرداز و منزوی شده، به متلاشی کردن نقش تاریخی شاعر و حقیقت شعر نشسته‌است… شاعر چون در کوران واقعیات نیست، چون در زندگی روزمره در میان مردم دیده نمی‌شود، شعر او نه رنگی از مردم دارد و نه رنگی از زندگی».[۵]

در مردادماه همان سال، بخش نخست نوشته دیگری از او با عنوان «سیاست هنر، سیاست شعر» در نگین به چاپ رسید. او در این نوشته گروهی از شاعران از فرنگ برگشتهٔ آن دوران را سوداگران هنر و عروسک‌های کوکی خواند و نوشت:

«ما شاهدیم که اینٌ عروسکان کوکیٌ معصوم! مشتی کلمات قصار از قلب پر عفونت سیاست هنر سوداگرانه حفظ کرده‌اند و هر جا که فرصتی دست می‌دهد، همان‌ها را تکرار می‌کنند: ُهنر مردم یعنی حرف مفت، حالا هنگام آن ست که در بند معماری شعر باشیم[۶]»

بخش دو دیگر این نبشته در شهریور ماه در نگین چاپ شد. این مقاله سپس در کتابچه‌ای از سوی انتشارات (کتاب نمونه) به مدیریت بیژن اسدی پور چاپ شد.[۷] ورا که سپس ساواک از دنبالهٔ چاپ آن در نگین پیش‌گیری نمود. از دیگر نبشته‌های مهم خسرو در نگین، می‌باید همچنین از نبشتهٔ او در یادبود پنجمین سالگرد مرگ فروغ نام برد او در این باره نوشت:

«او زیبایی را در بافت خشن زندگی جستجو می‌کرد. شعر فروغ، شعرهای اجتماعی او، شاید مردمی‌ترین شعر روزگار ما باشد[۸]»

دو مجموعه به نام‌های ”دستی میان دشنه و دل” و ” من در کجای جهان ایستاده‌ام” را کاوه گوهرین پس از کشته شدن او منتشر کرده‌است. دوران زندگی خسرو با عاطفه چهار سال بود و بهرهٔ این همزیستی فرزند پسری‌ست به نام دامون. عاطفه گرگین اندکی پس از دستگیری گلسرخی در دادگاه ارتش به چهار سال زندان کیفر شد و سرپرستی دامون بر دوش فرهاد، برادرش نهاده شد.

بازداشت، محاکمه و اعدام

در نیمه نخست دهه ۱۳۵۰، جنبش چریکی در ایران پا به عرصه وجود نهاد و اعضای این گروه‌ها به مبارزه مسلحانه با حکومت شاه معتقد بودند، یکی از آن‌ها سازمان چریکهای فدایی خلق بود که توانسته بودند، نظر بسیاری از افراد انقلابی و تندرو را به خود جلب کنند. مشهورترین هسته‌ای که برخی از اعضای آن به فداییان گرایش داشتند، اما ارتباط مستقیم و آشکاری با آنان نداشتند، گروهی بودند که با دو چهره مرکزی خود، گلسرخی و کرامت دانشیان، شناخته می‌شدند. این گروه ۱۲ تن بودند که همگی به اتهام توطئه برای آسیب رساندن به خانواده سلطنتی در سال ۱۳۵۱، بازداشت شدند.[۹] دستگیری افراد بدنبال لو رفتن کرامت دانشیان توسط امیرحسین فطانت صورت گرفت.[۱۰]

محاکمه این افراد در یک دادگاه نظامی در اواخر سال ۱۳۵۲، برگزار شد که از تلویزیون ملی اجازه پخش داشت اما به یک جنجال تبدیل شد. تعدادی از اعضای گروه به اتهامات خود که مدارک ناچیزی برای آن وجود داشت، اعتراف کرده و از شاه طلب بخشش کردند. اما ۵ تن شامل گلسرخی، دانشیان، طیفور بطحایی، عباسعلی سماکار و رضا علامه‌زاده، حتی پس از شکنجه شدید، حاضر به اعتراف نشدند. به نظر می‌رسید که گلسرخی ساواک را فریب داده باشد. گلسرخی و دانشیان از این واقعیت که جریان دادگاه از تلویزیون پخش می‌شد استفاده کرده و به جای اعتراف به اتهام مورد نظر، رژیم را تقبیح و محاکمه کرده و از عقاید خود مبنی بر مارکسیسم و انقلاب دفاع نمودند. آن‌ها حاضر به طلب بخشش از شاه نشدند و بیدرنگ اعدام گشتند.[۱۱][۱۲] جسارت گلسرخی در دفاع از خویش و نهایتاً اعدام او، ستایش و محبوبیت بسیاری در سطح جامعه برایش، حتی در بین افرادی که خط فکری سیاسی او را نمی‌پسندیدند، به ارمغان آورد.[۱۱] خسرو گلسرخی در دفاعیات شجاعانه‌اش در دادگاه شاه گفت: «من که یک مارکسیست- لنینیست هستم برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آن‌گاه به سوسیالیسم رسیدم.» آن‌گاه به مقایسه خود با امام حسین پرداخت که نشانگر جایگاه آن امام در نزد یک روشنفکر مارکسیست بود و گفت:[۱۳] «زندگی مولا حسین نمودار زندگی اکنونی ماست که جان بر کف، برای خلق‌های محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه می‌شویم. او در اقلیت بود؛ و یزید، بارگاه، قشون، حکومت و قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد. هر چند یزید گوشه‌ای از تاریخ را اشغال کرد، ولی آنچه که در تداوم تاریخ تکرار شد، راه مولا حسین و پایداری او بود، نه حکومت یزید. آنچه را که خلق‌ها تکرار کردند و می‌کنند راه مولا حسین است. بدین گونه است که در یک جامعه مارکسیستی، اسلام حقیقی به عنوان یک روبنا قابل توجیه است؛ و ما نیز چنین اسلامی را اسلام حسینی، و اسلام علی را تأیید می‌کنیم.»

در جریان محاکمات دستگیرشدگان در دادگاه اول، ۷ نفر به اعدام (گلسرخی، دانشیان، مقدم سلیمی، بطحائی، سماکار، علامه زاده، رحمت‌الله جمشیدی)، دو نفر به پنج سال حبس (اتحادیه، سیاهپوش) و سه نفر به ۳ سال حبس (میرزادگی، ابراهیم فرهنگ رازی، قیصری) محکوم می‌شوند. در دادگاه تجدید نظر که در دوم بهمن ماه ۱۳۵۲ تشکیل شد، حکم اعدام دو نفر از محکومین دادگاه اول یعنی منوچهر مقدم سلیمی به ۱۵ سال و جمشیدی به ۱۰ سال تغییر پیدا کرد و پنج نفر از متهمان (بطحائی، گلسرخی، دانشیان، سماکار و علامه زاده) همچنان به اعدام محکوم شدند. به فرمان شاه که در روزنامه‌های روز ۲۸ بهمن ماه ۱۳۵۲ انتشار یافت. (۲) سه نفر از محکومین (بطحائی، سماکار و علامه زاده) به دلیل اظهار پشیمانی آن‌ها از اعدام عفو و به حبس ابد محکوم گردیدند. حکم اعدام دانشیان و گلسرخی هیچ تغییری نکرد و آنان را در بامداد ۲۹ بهمن ۱۳۵۲ تیرباران کردند.[۱۴] گلسرخی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا ردیف ۸۴ شماره ۱۹ به خاک سپرده شد که محل دفن بسیاری از کسانی است که در مبارزه با حکومت پهلوی جان باخته‌اند. آرامگاه کرامت دانشیان درست یک ردیف پایین‌تر از گور اوست.[۱۵]

گور خسرو گلسرخی در قطعه ۳۳ بهشت زهرا تهران.

فیلم محاکمه گلسرخی

از روند محاکمه و دفاعیه گلسرخی فیلم کاملی تهیه شده بود که یکبار بطور مستقیم در حین برگزاری دادگاه در دوران حکومت پهلوی از تلویزیون پخش شد. این فیلم تنها یک بار دیگر در ۲۹ بهمن‌ماه سال ۱۳۵۷ از تلویزیون ایران پخش شد. در ساعت ۲۳ شامگاه ۲۱ بهمن و در شامگاه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵، بخش‌هایی از فیلم محاکمه از شبکه سوم تلویزیون پخش شد[۱۶] پس از پخش سخنان خسرو گلسرخی، شخصی به ریشخند او پرداخت و در اظهار نظری گفت که: «کمونیسم از نظر ماهوی و فلسفی هیچ تفاوتی میان انسان و الاغ و گاو قائل نیست». گفتار خسرو گلسرخی، گفتار مبارزی است که می‌توانست بگونه‌ای باشد تا او را از مرگ برهاند. اما او چنین شیوه‌ای را در پیش نگرفت و جانش را فدای همین سخنان و آرمانش کرد.[۱۷]

قسمتی از متن دفاعیه گلسرخی

خسرو گلسرخی:

این استعمار
این جامه سیاه معلق را
چگونه پیوندیست
با سرزمین من؟
آن کس که سوگوار کرد خاک مرا
آیا شکست
دررفت‌وآمد حمل اینهمه تاراج؟
این سرزمین من چه بی‌دریغ بود
که سایه مطبوع خویش را
بر شانه‌های ذوالاکتاف پهن کرد
و باغ‌ها میان عطش سوخت
و از شانه‌ها طناب گذر کرد
این سرزمین من چه بی‌دریغ بود
ثقل زمین کجاست
من در کجای جهان ایستاده‌ام
با باری ز فریادهای خفته و خونین
ای سرزمین من!
من در کجای جهان ایستاده‌ام؟

ان الحیاه عقیده والجهاد. سخنم را با گفته‌ای از مولا حسین، شهید بزرگ خلق‌های خاورمیانه آغاز می‌کنم. من که یک مارکسیست لنینیست هستم، برای نخستین بار عدالت اجتماعی را در مکتب اسلام جستم و آنگاه به سوسیالیسم رسیدم.

من در این دادگاه برای جانم چانه نمی‌زنم، و حتی برای عمرم. من قطره‌ای ناچیز از عظمت، از حرمان خلق‌های مبارز ایران هستم. خلقی که مزدک‌ها، مازیارها، بابک‌ها، یعقوب لیث‌ها، ستارها و حیدرعموغلی‌ها، پسیان‌ها و میرزاکوچک‌ها، ارانی‌ها و روزبه‌ها و وارطان‌ها داشته‌است. آری من برای جانم چانه نمی‌زنم، چرا که فرزند خلقی مبارز و دلاور هستم.

از اسلام سخنم را آغاز کردم. اسلام حقیقی در ایران همواره دین خود را به جنبش‌های رهایی‌بخش ایران پرداخته‌است. سید عبداله بهبهانیها، شیخ محمد خیابانیها، نمودار صادق این جنبش‌ها هستند؛ و امروز نیز اسلام حقیقی دین خود را به جنبش‌های آزادی‌بخش ملی ایران ادا می‌کند. هنگامی که مارکس می‌گوید: «در یک جامعه طبقاتی، ثروت در سویی انباشته می‌شود و فقر و گرسنگی و فلاکت در سوی دیگر، در حالی که مولد ثروت طبقه محروم است» و مولا علی می‌گوید: «قصری بر پا نمی‌شود، مگر آنکه هزاران نفر فقیر گردند»، نزدیکی‌های بسیاری وجود دارد. چنین است که می‌توان در این لحظه از تاریخ، از مولا علی به عنوان نخستین سوسیالیست جهان نام برد و نیز از سلمان فارسیها و اباذر غفاریها. زندگی مولا حسین نمودار زندگی اکنونی ماست که جان بر کف، برای خلق‌های محروم میهن خود در این دادگاه محاکمه می‌شویم. او در اقلیت بود و یزید، بارگاه، قشون، حکومت، قدرت داشت. او ایستاد و شهید شد. هر چند یزید گوشه‌ای از تاریخ را اشغال کرد، ولی آنچه که در تداوم تاریخ تکرار شد، راه مولا حسین و پایداری او بود، نه حکومت یزید. آنچه را که خلق‌ها تکرار کردند و می‌کنند، راه مولا حسین است. بدین گونه است که در یک جامعه مارکسیستی، اسلام حقیقی به عنوان یک روبنا قابل توجیه است و ما نیز چنین اسلامی را، اسلام حسینی و اسلام مولا علی را تأیید می‌کنیم.

اتهام سیاسی در ایران نیازمند اسناد و مدارک نیست. خود من نمونه صادق این‌گونه متهم سیاسی در ایران هستم. در فروردین ماه، چنان‌که در کیفرخواست آمده، به اتهام تشکیل یک گروه کمونیستی که حتی یک کتاب نخوانده‌است، دستگیر می‌شوم. تحت شکنجه قرار می‌گیرم (در اینجا یک نفر می‌گوید: «دروغه») و خون ادرار می‌کنم. بعد مرا به زندان دیگری منتقل می‌کنند. آنگاه هفت ماه بعد دوباره تحت بازجویی قرار می‌گیرم که توطئه کرده‌ام. دو سال پیش حرف زده‌ام و اینک به عنوان توطئه‌گر در این دادگاه محاکمه می‌شوم. اتهام سیاسی در ایران، این است.

زندان‌های ایران پر است از جوانان و نوجوانانی که به اتهام اندیشیدن و فکر کردن و کتاب خواندن، توقیف و شکنجه و زندانی می‌شوند. آقای رئیس دادگاه! همین دادگاه‌های شما آن‌ها را محکوم به زندان می‌کنند. آنان وقتی که به زندان می‌روند و بازمی‌گردند، دیگر کتاب را کنار می‌گذارند. مسلسل به دست می‌گیرند. باید دنبال علل اساسی گشت. معلول‌ها فقط ما را وادار به گلایه می‌کنند. چنین است که آنچه ما در اطراف خود می‌بینیم، فقط گلایه است.

در ایران، انسان را به خاطر داشتن فکر و اندیشیدن محاکمه می‌کنند. چنان‌که گفتم، من از خلقم جدا نیستم ولی نمونه صادق آن هستم. این نوع برخورد با یک جوان، کسی که اندیشه می‌کند، یادآور انگیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطایی است…[۱۷]

کتاب‌شناسی

- گلسرخی عمده آثار خود را با نام مستعار منتشر می‌کرد. در زیر به برخی آثار وی اشاره شده‌است:

  • مجموعه اشعار خسرو گلسرخی[۱۸]
  • خسته‌تر از همیشه مجموعه اشعار به کوشش کاوه گوهرین و چاپ انتشارات آرویج
  • ای سرزمین من مجموعه اشعار به کوشش کاوه گوهرین
  • سیاست هنر، سیاست شعر (با نام خ. گلسرخی)
  • نیما و حقیقت خاکی (با نام خسرو تهرانی)
  • ادبیات توده (با نام خسرو تهرانی)
  • واپسین دم استعمار نوشته فرانتس فانون (ترجمه با نام خسرو کاتوزیان)


همچنین وی آثاری را با نام‌های مستعاری نظیر دامون و خ. گ. منتشر کرده‌است.

خسرو گلسرخی در شعر شاعران

دو زخم تن، شعری از محسن پزشکیان در تاریخ اسفند ۱۳۵۲ پس از اعدام خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان[۱۹] و[۲۰]

دو زخم روشن بر گرده سپیده دم افتاد
دو تک ستاره در کرانهٔ شبگیر سوخت.
غنیمت از قبیلهٔ خونین عاشقان، اینبار
که می‌گذشتیم از تنگه‌های تیرهٔ شبگیر
و باد، باد حرامی گرفت،
دو مرد بود
دو مرد با زره آتش
دو شیر بیشهٔ زنجیر.
یکی:
تبسمش انگیزهٔ بهار بهار گل سرخ
که تازیانه با تحمل پشتش از خشم
ماروار
بر خود می‌پیچید
بلند روشن پیشانیش طلوع را می‌مانست
و در سپیده دم پرپر شقایق‌ها
گلوله از گشادگی سینه اش به قرمزی شرم بود.
کجا به خاکت بسپاریم؟
زمین برای تو تنگ است.
دگر:
نگاهش از دریچه دانش به دشنه تندی می‌آموخت
و پیش هر قدمش سرنوشت زانو می‌زد
و مثل تاریخ از دانایی و توانایی
لبریز بود
و راز ریزش آوارهای کهنه را می‌دانست.
کفن؟!
تو گو که نباشد
حریر نرم نسیمت به تن برازنده ست.
دو زخم کاری بر گردهٔ سپیده دم افتاد
ترانه بر لب چاووشان یخ بست
آهای باد! باد حرامی! باد بی وطن! آهای!
هزار رشته به این خاکش پیوستست
زبان که می‌گشایی در انکارش
از هرم بوی ناک دهانت
به تلخی مصیبت می‌مانم
دو زخم کاری
باری
بر گردهٔ سپیده دم افتاد
و آفتاب نیامد
و بغض بزرگ ابر ترکید.

حسین منزوی در غزل «شاعر تو را زین خیل بی‌دردان کسی نشناخت» در یکی از ابیات آن به خسرو گلسرخی اشاره می‌کند:[۲۱]

حتی تو را در پیش روی جوخهٔ اعدام   جز صبحگاه خونی میدان کسی نشناخت

جستارهای وابسته

پیوند به بیرون

 

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%B3%D8%B1%D9%88_%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%B1%D8%AE%DB%8C







برچسب ها بیوگرافی خسرو گلسرخی اشعار خسرو گلسرخی فیلم محاکمه خسرو گلسرخی دفاعیات خسرو گلسرخی دامون گلسرخی خسرو گلسرخی امام حسین خسرو گلسرخی زنده است عکس دامون گلسرخی عاطفه گرگین همسر گلسرخی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • لینک دوستان
    آرشیو