نادر جهانبانی,دختر نادر جهانبانی , نادر جهانبانی بدون آرایش, نادر جهانبانی ازدواج, نادر جهانبانی کیست,آخرین خبر نادر جهانبانی,زندگی نامه نادر جهانبانی,عکس همسر نادر جهانبانی, نادر جهانبانی و همسرش,عکس نادر جهانبانی,کانال تلگرام نادر جهانبانی,ارتباط با نادر جهانبانی,شماره تلفن نادر جهانبانی,همسر نادر جهانبانی, نادر جهانبانی قبل عمل زیبایی,نادر جهانبانی کیست؟,سایت رسمی نادر جهانبانی,اینستاگرام Instagram نادر جهانبانی ,خانه / ثروت نادر جهانبانی,فیلم نادر جهانبانی ,نادر جهانبانی کجاست؟,بیوگرافی نادر جهانبانی, نادر جهانبانی متولد,پسر نادر جهانبانی , نادر جهانبانی ویکی پدیا,کلیپ نادر جهانبانی,
نادر جهانبانی
نادر جهانبانی | |
---|---|
![]() جهانبانی در لباس رسمی نظامی |
|
محل تولد | تهران |
تاریخ تولد | ۲۷ فروردین ۱۳۰۷ |
محل درگذشت | میدان تیر زندان قصر |
تاریخ درگذشت | ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ (۵۰ سال) |
محل دفن | بهشت زهرا، قطعهٔ ۸۲، ردیف ۳۸، شماره۳۵ |
لقب | ژنرال چشمآبی![]() |
تابعیت | ![]() |
نیرو | ![]() |
طول خدمت | از ۱۸ سالگی تا پایان عمر |
درجه | ![]() |
فرماندهی | معاون فرماندهی نیروی هوایی شاهنشاهی، رئیس سازمان تربیت بدنی |
تخصصهای دیگر | ورزشکار و نفر اول رشته سوارکاری ایران در دوران خود |
همسر | آذر ائتسام (همسر اول)
فرخ لقا زنگنه (همسر دوم) |
فرزندان | انوشیروان
گلنار |
نادر جهانبانی (۲۷ فروردین ۱۳۰۷–۲۲ اسفند ۱۳۵۷) معروف به «ژنرالِ چشمآبی»[۱] خلبان برجستهٔ نیروی هوایی شاهنشاهی ایران و بنیانگذار و سرپرست تیم آکروجت تاج طلایی بود. وی از خلبانان ویژه نیروی هوایی ارتش ایران پیش از انقلاب اسلامی بود. از او به عنوان یکی از بهترین خلبانان عصر خود نام میبرند.آخرین درجهٔ وی در ارتش شاهنشاهی ایران، درجهٔ سپهبدی بود.[۲]
نادر جهانبانی در پی انقلاب ۱۳۵۷ ایران در روز ۲۲ بهمن در پُست نیروی هوایی در دوشانتپه توسط انقلابیون دستگیر شد و در ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ به حکم صادق خلخالی، حاکم شرع وقت، در زندان قصر تیرباران شد.[۲]
نادر جهانبانی، دانشآموختهٔ دانشگاه خلبانی نیروی هوایی روسیه و آموزشدیدهٔ دورههای خلبانی جنگندههای جت از آلمان بود.[۱] از وی بهعنوان یکی از «محبوبترین چهرهها بین پرسنل نیروی هوایی ایران»یاد میشود.[۱]
محتویات
تولد
نادر جهانبانی در ۲۷ فروردین ۱۳۰۷ در تهران چشم به جهان گشود. او پسر امانالله جهانبانی، از فرماندهان ارتش شاهنشاهی با درجهٔ سپهبدی، وزیر و سناتور مجلس سنای ایران بود. مادر وی هلن کاسمینسکی از مهاجران روس بود.
در ۱۸سالگی وارد دانشگاه خلبانی نیروی هوایی روسیه شد. پس از اتمام تحصیلات، وارد نیروی هوایی ارتش ایران شد. پس از آن، نادر جهانبانی برای آموزش دورهٔ خلبانی هواپیمای جت راهی آلمان شد. وی در آلمان با لیدر تیم آکروجت آمریکا آشنا میشود و از طریق او فنون آکروباسی هوایی با هواپیمای جت را فرامیگیرد. نادر جهانبانی، پس از بازگشت به ایران، نخستین تیم آکروجت ایران را در سال ۱۹۵۸ تشکیل میدهد. اولین تیم آکروجت «تاج طلایی» تشکیل شده بود از: محمد خاتمی، نادر جهانبانی، امیرحسین ربیعی، عبدالحسین مینوسپهر و سیامک جهانبینی.[۳]
نادر جهانبانی بنیانگذار و سرپرست تیم آکروجت تاج طلایی ایران در سال ۱۹۵۸ بود. یک سال پس از تشکیل تیم آکروجت تاج طلایی، در مسابقهای با حضور ایران، نیروی هوایی آمریکا و نیروی هوایی بریتانیا، تیم ایران مقام نخست را به دست آورد. تیم آکروجت تاج طلایی ایران تا زمان انحلال آن یعنی در بهمنماه ۱۳۵۷، جزو قدرتمندترین تیمهای آکروباسی هوایی با هواپیمای جت در دنیا بود که در چندین رقابت بینالمللی، مقامهایی را نیز کسب کرد. سپهبد جهانبانی پیش از انقلاب اسلامی به مقام اول قهرمانی کشور در رشته سوارکاری رسیده بود. با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۵۷، سپهبد نادر جهانبانی دستگیر و ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ به حکم صادق خلخالی حاکم شرع وقت در پشتبام مدرسه علوی تیرباران شد.
دستگیری و اعدام
نادر جهانبانی پس از انقلاب، در بامداد ۲۲ اسفند ۱۳۵۷ در زندان قصر به حکم صادق خلخالی، حاکم شرع وقت، تیرباران شد.[۲][۴]
روزنامهٔ اطلاعات به تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۵۷ در خبری، اسامی ۱۱ نفر از محکومان به اعدام را منتشر کرد. متن خبر به شرح زیر است:[۴]
در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۵۷ دادگاه انقلاب اسلامی ایران جهت رسیدگی به کیفرخواست صادره از طرف دادستان انقلاب علیه ۱۱ نفر از متهمینی که جملگی از خائنین به ملت و عوامل سرسپردهٔ رژیم دستنشاندهٔ بیگانه بودند و همچنین جنایتکاران مفسد فیالارض نیز میباشند تشکیل جلسه داد و پس از چندین ساعت رسیدگی و مشاوره سرانجام حکم اعدام را صادر کرد:
۱. سپهبد نادر جهانبانی فرزند امانالله معاون فرماندهی نیروی هوایی، ...
دادگاه
وقتی جهانبانی را برای محاکمه آوردند، کاغذی بر گردنش انداختند تا جرمش را بنویسند؛ اما به نظر میرسید او جرمی نداشت، کسی هم پیدا نشد شهادت دهد او جرمی انجام دادهاست. پس روی کاغذ سفید نوشتند: سپهبد نادر جهانبانی، عامل فساد.[۵] متنِ حُکم کیفرخواست که در دادگاه برای وی خوانده شد بدین شرح است:
نادر جهانبانی با اشتغال در سمتهای حساس نظامی و این اواخر ورزشی و نظایر آن با رژیمی که با ساقط کردن حکومت ملی شرعی به طریق غاصبانه و با ارادهٔ اجنبی در ایران سلطه پیدا کرده و مملکت را در جهت ارادهٔ اجنبی و در جهت خلاف شرع و مصلحت مملکت و ملت به قهقرا میبرد و به نابودی میکشاند، با اقدام علیه امنیت و قیام برای متزلزل کردن اساس استقلال و فساد در ارض و محاربه با خدا و نایب امام علیهالسلام مطابع [؟] قوانین الهی و قوانین جاریه در زمان ارتکاب جرایم تقاضای رسیدگی و صدور حکم اعدام و مصادرهٔ اموال شخصی ایشان و آن مقدار از اموال که به خاطر فرار از ادای دین به صاحبان اصلی به فرزندان و اقربای نزدیک انتقال یافتهاست از طرف دادسرای کل انقلاب اسلامی از دادگاه دارم.
انوشیروان جهانبانی، فرزند نادر جهانبانی، با غلوآمیز خواندن برخی از مطالبی که در سایتهای اینترنتی درمورد دفاعیات او در دادگاه ذکر شده، میگوید:
«دربارهٔ دادگاه خیلی چیزها نوشته شده که به نظر من خیلی دور از حقیقت هستند. واقعاً چه در دادگاه پیشآمد، ما نمیدانیم. بسیاری از این نوشتهها غلو هستند، خیلی جملهها وجود دارد که پدرم هیچوقت نمیگفت و این جملهها را بعدها مرتب اضافه میکنند. خدا میداند که واقعاً در دادگاه چه گذشتهاست. انشاءالله که یک روزی بتوانیم بفهمیم واقعاً چه گذشت. البته یک نوشتهای با دستخط خودشان وجود دارد که از ما خداحافظی کردهاست. یک چیز دیگری هم که داریم ساعتی است که پدرم دستش بود و الآن دست من است و این باارزشترین چیزی است که من در زندگیام دارم.»
یکی از اعضای گارد انقلاب که بعداً محافظ بنیصدر شد، بنام ماشاءالله ا. روایت میکند جهانبانی فرد محبوبی بین ورزشکاران تهران بود، لذا با توجه به مسئلهٔ فوق و آگاهی بر دست نداشتن جهانبانی در خونریزی، قصد داشتند وی را که شازده خطابش میکردند، از راهی دیگر با لباس مبدل فراری دهند، اما جهانبانی بهسرعت آن را رد کرد. نادر جهانبانی آرام و با چشمان باز و سکوت تن به جوخهٔ آتش سپرد. سایت خبری روزآنلاین در مقالهای با عنوان «نوبت خمینی شد» به خاطرات سفیر اسرائیل در ایران اشاره میکند که نوشته جهانبانی به احمد خمینی گفت: «من از توی عرب ایرانیترم».[۶]
در حین اعدام نادر جهانبانی خود فرمان آتش را صادر کرد. زمانی که جوخه اعدام به طرف او نشانه رفته بودند وآماده شلیک بودند او فریاد زد: "آتش"
کمالی یکی از تفنگ چیها بعدها گفت: تیمسار جهانبانی اجازه نداده بود چشمانش را ببندند چون که می خواست شاهد پرواز گلولهها باشد.
روایتهای درست و نادرست از سپهبد نادر جهانبانی
روایتهای درست
- در یکی از دورههایی که جهانبانی آموزش آکروجت میدادند، یکی از خلبانان جوان از بغل به بال هواپیمای جهانبانی زد. هردو هواپیما آسیب زیادی دیدند. جهانبانی به خلبان جوان دستور میدهد که با چتر نجات از هواپیما بیرون بپرد؛ ولی خودش با مهارت و چیره دستی خویش هواپیمایش را روی باند فرودگاه نشاند.[۷]
روایتهای نادرست
• انوشیروان جهانبانی: خوشحالم که این بحث را پیش آوردید. متاسفانه خیلی از این داستانها غلو است. این داستانها بیشتر به ضرر پدرم است تا به نفع ایشان. مثلا اینکه پدرم با هواپیما از زیر پل کارون پرواز کرد دروغ است. این کار بیانضباطی است و پدرم خلبان بسیار با انضباطی بود و ابدا چنین کاری نمیکرد و این داستان سالهای سال است که روایت میشود. داستان غیرواقعی دیگر این است که پدرم بدون اجازه پادشاه به عراق پرواز کرد و هواپیماهای عراقی ایشان را محاصره کردند و به بغداد بردند و پدرم با مهارت از چنگ آنها فرار کرد. این داستان از ابتدا تا انتها دروغ است.[نیازمند منبع]
• یکی دیگر هم اینکه میگویند پدرم فانتوم را از روی جاده بلند کردهاست، آن هم در حالی که تمام آمریکاییهایی که آنجا بودند، میگفتند این کار خیلی اشتباه و خطرناکیست. پدرم هیچ وقت چنین کاری نکردهاست. متاسفانه این داستانها مدام دارد بیشتر و بزرگتر میشود و زیاد باعث افتخار نیست. پدرم خلبان شجاعی بود ولی خلبان بسیار با انضباطی بود. او هیچ وقت کاری نمیکرد که درس بدی برای خلبانهای جوانتر باشد. کارهای دیگری میکرد. شجاعتشان در پرواز فوقالعاده بود یا هنر خلبانی که در آکروجت نشان داد.[نیازمند منبع]
سرگذشت انوشیروان جهانبانی فرزند نادر جهانبانی
انوشیروان جهانبانی، فرزند نادر جهانبانی، در زمان وقوع انقلاب اسلامی ۳۰ساله بودهاست. او که برای تحصیل به آمریکا رفته بود، پس از کسب بالاترین مدرک خلبانی در آمریکا به ایران بازگشت و تا زمان وقوع انقلاب، مدیرعامل شرکت هواپیمایی «ایرتاکسی» بود. او نیز یک هفته پس از تیرباران سپهبد نادر جهانبانی، دستگیر شد و ۵ ماه را در زندان گذراند.[۷]
انوشیروان جهانبانی دربارهٔ اینکه چرا پدرش مانند بسیاری از ارتشیان با وقوع انقلاب از ایران نرفتند، اینگونه پاسخ میدهد:
- اتفاقاً آن موقع من به پدرم خیلی اصرار میکردم که از ایران خارج شود، چون هواپیما هم در دستمان بود. هم از راه ایرانایر و هم با هواپیمای خودمان میتوانستیم از ایران بیرون برویم. پدرم ولی همیشه میگفت من سرباز این وطن هستم و وظیفهام است که در اینجا بمانم. میگفت امکان ندارد مملکتم را رها کنم. حتی وقتی هم که شاه رفت، گفتیم حالا رئیستان هم که رفت؛ گفت نه وظیفهٔ من است در این مملکت بمانم. وی با رد این پیشنهاد گفت من کاری نکردهام که بخاطر آن بترسم و بخواهم بگریزم ، و به هیچ عنوان قانع نشد که از ایران برود. فکر میکنم اگر از ایران رفته بود، هر روز زجر میکشید. جای پدرم همان مملکت خودشان بود.[۷]
انوشیروان جهانبانی دربارهٔ پدرش گفتهاست: «یک نوشتهای با دستخط خودشان (پدرم) وجود دارد که از ما خداحافظی کردند. یک چیز دیگری هم که داریم، ساعتی است که پدرم دستشان بود و الآن دست من است، و این باارزشترین چیزی است که من در زندگیام دارم».
جستارهای وابسته
منابع
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%A7%D8%AF%D8%B1_%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C