کانال تلگرام نادرشاه افشار, نادرشاه افشار و همسرش,اینستاگرام Instagram نادرشاه افشار , نادرشاه افشار کیست, نادرشاه افشار ویکی پدیا,پسر نادرشاه افشار , نادرشاه افشار بدون آرایش, نادرشاه افشار متولد, نادرشاه افشار قبل عمل زیبایی,نادرشاه افشار کجاست؟, نادرشاه افشار ازدواج,عکس نادرشاه افشار,سایت رسمی نادرشاه افشار,خانه / ثروت نادرشاه افشار,شماره تلفن نادرشاه افشار,همسر نادرشاه افشار,بیوگرافی نادرشاه افشار,فیلم نادرشاه افشار ,زندگی نامه نادرشاه افشار,نادرشاه افشار کیست؟,آخرین خبر نادرشاه افشار,ارتباط با نادرشاه افشار,کلیپ نادرشاه افشار,دختر نادرشاه افشار ,نادرشاه افشار,عکس همسر نادرشاه افشار,
نادرشاه
![]() ![]() | |
---|---|
شاهنشاه ایران![]() |
|
![]() |
|
دوران | ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی ۱۱۴۸ تا ۱۱۶۰ (قمری) (۱۲ سال) |
تاجگذاری | ۱۸ اسفند ۱۱۱۴ خورشیدی |
نام کامل | نادر قلی یا نَدَرقلی |
لقب(ها) | نادر قلی بیگ تهماسبقلی خان نایبالسلطنه نادر شاه |
زادروز | شنبه ۳۰ آبان ۱۰۶۷ ۲۸ محرم ۱۱۰۰ (قمری) |
زادگاه | قلعه دستجرد ابیورد درگز کنونی[۱] |
درگذشت | یکشنبه ۲۸ خرداد ۱۱۲۶ ۱۱ جمادیالثانی ۱۱۶۰[۲] یا ۳۰ خرداد[۳] (۵۸ سالگی) |
محل درگذشت | فتحآباد، قوچان |
آرامگاه | مشهد |
پیش از | عادلشاه افشار |
پس از | شاه عباس سوم |
همسران | گلاَفشان خاتون گوهرشاد خاتون راضیه سلطان بیگم |
کاخ | خورشید (کلات) |
دودمان | بنیانگذار سلسله افشاریه |
آواز پادشاهی | نگین دولت و دین رفته بود چون از جا-به نام نادر ایران قرار داد خدا |
شعار پادشاهی | الملک الله |
پدر | امامقلی خان |
فرزندان | رضاقلی میرزا • نصرالله میرزا • امامقلی میرزا • محمدالله میرزا • جهدالله میرزا علی میرزا خان |
دین | شیعه متولد شد[۴] و بعدها بیدین[۵][۶] |
امضا | ![]() |
عناوین نادر شاه افشار | |
---|---|
عنوان مرجع | «اعلیحضرت ظلالله شاهِ شاهان، هست سلطان بر سلاطین جهان،نادرشاه صاحبقران.»[۷] |
عنوان گفتاری | «اعلیحضرت شاهِ شاهان» |
نادر شاه افشار (زاده ۱۰۶۷ شمسی درگز – مقتول ۱۱۲۶ در قوچان) که پیش از پادشاهی نادر قلی خوانده میشد، ملقب به تهماسبقلی خان از ایل افشار خراسان که از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی[۲][۳] پادشاه ایران و بنیانگذار دودمان افشاریه بود. او از مشهورترین پادشاهان ایران، پس از اسلام است. سرکوب افغانها و بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح دهلی و ترکستان و جنگهای پیروزمندانه او سبب شهرت بسیارش شد. همچنین او آخرین کشورگشا و فاتح آسیایی است. دربارهٔ پیشینه نادرشاه نیز روایات متعددی وجود دارد اما مستندترین و قابل اثباتترین آنها این است:ایل افشار قبل از مهاجرت به خراسان در منطقه افشار در جنوب آذربایجان غربی سکونت داشتهاند که اکنون مرکز این منطقه شهرستان تکاب امروزی واقع در جنوب آذربایجان غربی میباشد. در فاصله ۵ کیلومتری شرق شهرستان «تکاب» روستای باستانی «قرخلو» واقع شدهاست که زادگاه اصلی پدران نادرشاه افشار است که نام قرخلو که در پسوند نادرشاه وجود دارد نیز از نام همین روستا برداشته شدهاست که شاه اسماعیل در زمانهای دور آنها را از «قرخلو» و «تکاب» به خراسان کوچاند.
محتویات
خاستگاه، تبار و زمانه نادر
بنا به قول میرزا مهدی خان استرآبادی نادرقلی در روز شنبه ۳۰ آبان ۱۰۶۷ (برابر ۲۸ محرم ۱۱۰۰ قمری و ۲۰ نوامبر ۱۶۸۸ میلادی) در دستجرد درگز خراسان از طائفه قرخلو که شاخهای از ایل افشار بود به دنیا آمد.
اَفشار یا اوشار یکی از ایلهای بزرگ و ترکتبار خراسان است[۸][۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳] که در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایههای سلسله صفوی را بنیاد گذاردند. این ایل به دو شعبه بزرگ تقسیم میشد: یکی قاسملو و دیگری قرخلو؛ نادر شاه افشار از شعبه قرخلو بود. طایفه قرخلو را شاه اسماعیل از آذربایجان به خراسان کوچاند و در شمال آن سرزمین، در نواحی ابیورد و درگز و باخرز تا حدود مرو مسکن داد؛ تا در برابر ازبکان و ترکمانان مهاجم سدی باشند. شمار زیادی از این ایلها در زمان شاه عباس اول در ایل شاهسون ادغام گشتند.[۱۴]
در سال ۱۱۰۱ خورشیدی (۱۱۳۵ قمری) افغانها به رهبری محمود افغان، اصفهان را تصرف کرده و شاه سلطان حسین صفوی را به قتل رساندند. با سقوط اصفهان و قتل شاه سلطان حسین، پسر او به نام شاه تهماسب دوم صفوی که از اصفهان به قزوین گریخته بود، خود را پادشاه ایران خواند، ولی حکام نواحی گوناگون کشور حاضر به اطاعت از او نشدند.
سرداری سپاه
محمود افغان نیز که تنها بر اصفهان و نواحی اطراف آن حکومت میکرد، کمی بعد بهدست پسر عمویش بهنام اشرف افغان در ۱۱۰۳ خورشیدی (۱۱۳۷ قمری) به قتل رسید. همزمان با این اوضاع، نادر که از میزان نفوذ خاندان صفوی در میان مردم آگاه بود، به شاه تهماسب دوم پیوست و در ۱۱۰۵ خورشیدی (۱۱۳۹ قمری) سردار سپاه او شد. سپس خراسان را به تصرف خود درآورد.[۱۵]
مالک بزرگ ملک محمود سیستانی (حاکم سیستان) تا حدی مانع قدرتگیری نادر شد، ولی نادر پشتیبانی شاه طهماسب دوم صفوی و فتحعلیخان قاجار (پسر شاه قلی خان قاجار و پدربزرگ آقا محمدخان قاجار) را جلب کرد و توانست در سال ۱۱۰۳ خورشیدی (۱۱۳۷ قمری) ملک محمود را شکست دهد و حاکمیت شاه ایران را در خراسان برپا نماید. شاه تهماسب نیز، نادر قلی را والی خود در خراسان اعلام کرد و پس از آن نادر نام خود را به «طهماسب قلی» تغییر داد. سال بعد، او پس از سرکوب چند ایل ترک و کرد، به حکمرانی کامل خراسان رسید.
وی پس از آن، برای بهقدرت رساندن شاه تهماسب با افغانها وارد جنگ شد. در ۱۱۰۸ خورشیدی (۱۱۴۲ قمری) رئیس افغانها یعنی اشرف افغان را در نبرد مهماندوست در نزدیکی دامغان و سپس در نبرد مورچه خورت در نزدیکی اصفهان و برای بار سوم در نبرد زرگان در نزدیکی شیراز شکست داد. او سپس در تعقیب اشرف، افغانستان را مورد تاخت و تاز قرار داد و قبایل این دیار را مطیع خود نمود. بدین ترتیب پس از هفت سال شورش افغانها در ۱۱۰۸ خورشیدی (۱۱۴۲ قمری) به پایان میرسد.
نادر سپس با دشمنان خارجی وارد جنگ میشود و روسها را از شمال ایران میراند، اما در زمان جنگ با عثمانیها که غرب ایران را در اشغال داشتند، متوجه شورشی در شرق ایران شده و جنگ را نیمه کاره رها کرده و به آن سامان میرود. شاه تهماسب صفوی با توجه به قدرت و شهرت روزافزون نادر و به قصد اظهار وجود، دنباله جنگ وی را با عثمانیان به قصد بازپسگیری ایروان میگیرد، ولی به سختی شکست میخورد.
نیابت سلطنت
در سال ۱۱۰۹ شمسی (۱۷۳۰ میلادی و ۱۱۴۳ قمری) به دنبال قراردادی میان شاه تهماسب دوم و دولت عثمانی و در پی شکست ایران، گرجستان و ارمنستان در ازای تبریز به آن دولت واگذار شد. نادر که خود این نواحی را به ایران بازگردانده بود، وقتی از این مسئله آگاه شد، به سرعت به اصفهان بازگشت. او از معاهدهٔ صلح به عنوان بهانهای استفاده کرد، تهماسب را از سلطنت برکنار کرد و پسر خردسالش را با نام (شاه عباس سوم) را در تاریخ ۱۳ شهریور ۱۱۱۱ خورشیدی (۱۴ربیع الاوّل ۱۱۴۵ و ۴سپتامبر۱۷۳۲) به جانشینی برگزید و برای حفظ قدرت، خود را نایبالسلطنه نامید. نادر، خصومت علیه عثمانیان را از سر گرفت. پس از یک دور پیروزی قاطع، که در میانش چندین بار برای سرکوب خیزشها به فارس و بلوچستان لشکرکشی کرد، او در ۱۱۱۲ خورشیدی (دسامبر ۱۷۳۳) معاهدهٔ جدیدی با احمد پاشا، حاکم عثمانی بغداد امضا کرد. این امر نشان دهندهٔ تلاشی برای دوباره برقرارسازی معاهده عثمانی-صفوی قصر شیرین (ذهاب) بود زیرا خواهان بازگردانی مرزهای تعیین شده در آن زمان، مبادلهٔ زندانیان و محافظت عثمانی از همهٔ حجاج ایرانی بود. سلطان عثمانی این معاهده را تأیید نمیکرد، زیرا مناقشه بر سر کنترل بخشهایی از قفقاز پابرجا بود، و مخاصمات به تناوب ادامه داشت. یک رشته نبردهای ایران و عثمانی در قفقاز ادامه یافت و نادر گنجه را پس از محاصره به کمک مهندسین روس تسخیر کرد. آن گاه در ۱۹ اسفند ماه ۱۱۱۳ خورشیدی (۱۰ مارس ۱۷۳۵) امپراتوری روسیه و ایران یک اتحاد دفاعی در گنجه امضا کردند که به پیمان گنجه مشهور گشت. روسها موافقت کردند بیشتر اراضی فتح شده در دهه پیش از آن را بازگردانند. این توافق تمرکز دیپلماتیک منطقهای را به مواجههٔ روسیه و عثمانی بر سر کنترل منطقهٔ دریای سیاه منتقل کرد و برای نادر در مرزهای غربی یک آسودگی نظامی فراهم کرد.[۱۶]
پادشاهی
نادر تا پایان ۱۱۱۴ خورشیدی، از طریق یک رشته پیروزیها اعتبار کسب کرده و وضعیت نظامی را تثبیت کرده بود. او پیش از نوروز ۱۱۱۵ خورشیدی (فوریه ۱۷۳۶)، رهبران ایلی و کدخدایان روستاهای قلمروی صفوی را در اقامتگاه بزرگی در دشت مغان جمع کرد. او از مجمع درخواست کرد او یا یکی از صفویان را برای حکومت بر کشور برگزینند. گفته شده نادر وقتی شنید میرزا ابوالحسن ملاباشی صدرالصدور گفته که «همه حامی سلسله صفوی هستند،» دستور داده این روحانی را دستگیر و روز بعد خفه کنند. پس از چندین روز جلسه، شورای کبیر مغان نادرقلی را شاه مشروع اعلام کرد. شاه تازه منصوب، برای به رسمیتشناسی تأیید حاضرین سخنرانی کرد. او اعلام کرد که پس از شاهی او، اتباعش رسوم مذهبی خاصی که شاه اسماعیل اول برجای گذاشته بود و ایران را دچار بی نظمی کرده بود، رها خواهند کرد مثل سب (لعن سه خلیفهٔ اول ابوبکر، عمر و عثمان که اهل سنت آنها را در کنار علی خلیفه برحق میدانند) و رفض (نفی حق آنان بر حکمرانی بر جامعهٔ مسلمانان). نادر فرمان داد که شیعه دوازدهامامی به افتخار امام ششم جعفر صادق که مرجع اصلی آن شناخته میشد، به عنوان مذهب جعفری شناخته شود. نادرشاه درخواست کرد که مذهب جعفری دقیقاً همچون مذاهب چهارگانه سنتی اسلام تلقی شود. همهٔ حاضران در مجمع مغان لازم بود سندی مبنی بر توافق با نظرات نادر را امضا کنند. نادر درست پیش از تاجگذاری در ۱۸ اسفند ۱۱۱۴ (۸ مارس ۱۷۳۶ میلادی)، پنج شرط به شرح زیر برای صلح با امپراطوری عثمانی مشخص کرد که در ده سال بعد آن بیشترشان را مطالبه کرد:
- به رسمیتشناسی مذهب جعفری به عنوان پنجمین مذهب اهل سنت اسلام
- تعیین رکنی برای یک امام جعفری در بارگاه کعبه مشابه مذاهب سنی
- تعیین یک امیرالحجاج ایرانی
- مبادله سفرای دائمی بین نادر و سلطان عثمانی
- مبادلهٔ اسرا و ممنوعیت خرید یا فروش آنها
در عوض نادرشاه قول داد رسوم شیعی برانگیزندهٔ مخالفت اهل سنت در عثمانی را منع کند. نادر سعی کرد مشروعیت ایرانی و مذهبی در ایران را در سطوح نمادین و ماهیتی باز تعریف کند. یکی از اولین اقدامات او به عنوان شاه مرسومسازی یک کلاه چهار گوشه (تلویحاً به افتخار خلفای راشدین) که به کلاه نادری مشهور شد به عنوان جایگزین عمامه قزلباش که دوازده تکهٔ سه گوش داشت (به نشانهٔ دوازده امام شیعه). او اندکی پس از تاجگذاری، سفیری به عثمانی فرستاد که حامل نامههایی بود که در آن او مفهوم مذهب جعفری را توضیح داد و ریشههای مشترک ترکمنی خود با عثمانیها را به عنوان مبنایی برای توسعهٔ روابط نزدیک تر یادآوری کرد.[۱۶]
دوره شاهنشاهی نادر
افغانهای مخالف نادرشاه پس از فتح قندهار به دست نادر، به دهلی گریخته بودند. گریز اشرار افغان به هند، و ورود دوباره آنها بمحض دور شدن نیروهای ایران بارها تکرار میشد و تبدیل به رویه شده بود. نادرشاه سه بار به پادشاه هند، محمد شاه گورکانی، اخطار نمود که نظامیان اشرف افغان (حدوداً ۸۰۰ نفر) را به ایران تحویل دهد. نادرشاه در ابتدا نامهای محترمانه همراه با هدایا به محمد شاه گورکانی فرستاد و شرح حال کرد، که بی پاسخ ماند. بار دوم به جای پیک توسط یکی از دیوانیان بلندپایه نامهای دیگر فرستاد، که محمدشاه تا مدتها او را بلاتکلیف گذاشته و نامه نادر را بی پاسخ رها کرد. نادر سپس قلرآغاسی یکی از نزدیکان اش را فرستاد با این سه شرط: یا انسداد مرزها بروی اشرار، یا تحویل آنها در صورت ورود، یا اجازه به مرزبانان ایران برای تعقیب شان در خاک هند؛ که او هم برای ماهها در هند در حصری محترمانه نگه داشته شد. نهایتاً نادر برای نشان دادن عزم خود به گرفتن پاسخ، محمدخان ترکمن یکی از نظامیان شجاع خود را فرستاد باتکرار همان سه شرط، که محمدخان نیز کشته شد. نادر برای قتل او توضیح خواست و یک میلیون نادری خونبها طلب کرد که بی پاسخ ماند. کشتن سفیر نادر گناهی نبود که شاه از آن بگذرد.[۱۷]
با تصمیم نادرشاه، سپاه ایران از رود سند گذشت و در جنگ کَرنال (۵ اسفند ۱۱۱۷، ۱۵ ذیالقعده ۱۱۵۱، ۲۴ فوریه ۱۷۳۹) هندیها را شکست داد و دهلی را تصرف کرد. سپس ۸۰۰ افغان را در بازار دهلی دار زدند.[۱۵] نادر به رغم کمی سپاهیانش در مقابل لشکریان فیل سوار هندی، توانست با بهکارگیری تاکتیکهای نوین جنگی پیروز شود.
در جنگ کرنال در طی یک روز، بین بیست تا سی هزار سرباز هندی کشته شدند.[۱۸] به ناچار محمد شاه از نادر امان خواست. نادر در قبال گرفتن کلید خزانه سلطنتی هند عقبنشینی را پذیرفت و تاج پادشاهی هند را بر سر او باقی گذاشت.[۱۹] نادر با غنائم فراوان که از هند به چنگ آورده بود، به ایران بازگشت؛ غنائمی که نادر شاه به ایران آورد ده برابر بیشتر از بیشترین درآمد سالانه دوران صفوی برآورد شدهاست. در میان این غنائم، جواهراتی چون کوه نور و دریای نور و تخت طاووس شهرت دارند. میزان غنائم به حدی بود که نادر برای سه سال از گرفتن مالیات در ایران چشم پوشید.[۲۰]
با حمله نادر به هندوستان زمینه تضعیف و انقراض امپراتوری مغولی هند یا گورکانیان فراهم آمد و پس از مدتی دولت انگلستان توسط کمپانی هند شرقی بر این کشور استیلا یافت.
نادرشاه برای تأمین هزینه جنگهای خود مجبور بود تا مالیاتهای گزافی از مردم بگیرد، به همین دلیل شورشهایی در جایجای کشور روی میداد. وی در اواخر عمر تغییر اخلاق داد و پسر خود رضاقلی میرزا را کور کرد. سپس از کار خود پشیمان شد و برخی از اطرافیان خود را که در این کار آنها را مقصر میدانست، کشت.
در سال ۱۷۴۳، نیروهای نادرشاه از راهبان صومعه ایلیای در حومه شهر موصل خواستند تا به اسلام روی بیاورند که پس از امتناع راهبان، نزدیک به ۱۵۰ نفر آنها را قتلعام کردند.[نیازمند منبع]
مرگ
در سال ۱۱۲۶ خورشیدی، زمانی که نادر برای رفع یکی از شورشهای مردم علیه مالیات زیاد به خراسان رفته بود، جمعی از سردارانش به رهبری علی قلی خان شبانه به چادر وی حمله کردند و او را به قتل رساندند. به گفته لارنس لاکهارت مورخ انگلیسی ماجرا از این قرار بوده:
نادر در ماههای پایانی عمر در اوج خشونت حکومت میکرد و به دلایلی چند به تمامی سردارانش سوءظن داشت. نادر شبی رئیس آنها را احضار کرد و چنین گفت: من از نگهبانان خود راضی نیستم و از وفا و دلیری شما آگاهم. حکم میکنم فردا صبح همه آنان را توقیف و زنجیر کنید و اگر کسی مقاومت کند ابقا نکنید. حیات من در خطر است و برای حفظ جان فقط به شما اعتماد دارم. نوکری گرجی این موضوع را به اطلاع سرداران نادر رساند و ایشان مصمم شدند تا دیر نشده، نادر را از میان بردارند. تا پاسی از شب رفت، مواضعین به خیمه چوکی، دختر محمدحسنخان قاجار، که نادر آن شب را در سراپرده او بود، رو آوردند. ترس به آنان چنان غلبه کرد که اکثرشان جرات ورود به خیمه را نکردند. فقط محمد خان قاجار، صالح خان و یک شخص متهور دیگر وارد شدند و چوکی تا متوجه آنها شد نادر را بیدار کرد. نادر خشمناک از جای برخاست و شمشیر کشید. پایش در ریسمان چادر گیر کرد و درافتاد. تا خواست برخیزد، صالح خان ضربتی وارد آورد و یک دست او را قطع کرد. سپس محمد خان قاجار سر نادر شاه را از تن جدا ساخت. (بامداد یکشنبه ۱۱ جمادیالثانی ۱۱۶۰ برابر با ۲۸ خرداد ۱۱۲۶ خورشیدی[۲])
این گفته «لاکهارت» کم و بیش به همین صورت از قول جیمز فریزر انگلیسی که شخصاً نادرشاه را میشناخته و ماهها همراه او بوده و «بازن» پزشک فرانسوی نادرشاه آورده شدهاست.[۲۱] پس از مرگ نادر شاه، بسیاری از فرزندان و خاندان وی توسط برادرزاده نادر، عادلشاه کشته شدند. علی قلی خان به حدی کینه قطع نسل نادر را به دل بسته بود که زنان نادر را که آبستن بودند هم کشت و از تمام اینان فقط نوه نادرشاه، شاهرخ میرزا را زنده نگهداشت، شاهرخ بزرگترین فرزند رضاقلی میرزا؛ ولیعهد نادرشاه و نوهٔ دختری شاه سلطان حسین صفوی بود. گفتهاند از ابقای او منظورش این بود که شاید روزی مردم ایران خواستند که پادشاهی از نژاد صفوی داشته باشند.[نیازمند منبع]
بازمانده نادر شاه
در دانشنامه بروکهاوس، نسخه سال ۱۸۸۸ و دانشنامه مایر چاپ ۱۸۶۵ (هردو آلمانی) در انتهای مقاله نادرشاه چنین آمده: … پس از قتل نادرشاه، یکی از فرزندان او (علی میرزا خان)، توسط یاران وفادار نادرشاه نجات داده شده و نزد حاکم اتریش، ملکه "ماریا ترزا" برده و به او سپرده میشود. ماریا ترزیا این پسر را غسل داده و اورا «بارون فون سملین» "Johann Joseph Freiherr von Semlin" مینامد. این پسر در بزرگی به ارتش روسیه ملحق و در جنگ هفت ساله شرکت میکند و در انتها نایل به دریافت درجه افتخار میگردد. او در شهرک مودلینگ در نزدیکی وین فوت کرد و در همان شهرک نیز به خاک سپرده شد.[۲۲]
آرامگاه نادرشاه
نادر شاه در هنگام زنده بودن خود دستور ساخت آرامگاهی کوچک در بالا خیابان مشهد داد. این آرامگاه کوچک در سال ۱۱۴۵ هجری قمری در کنار چهارباغ شاهی و روبروی حرم امام رضا از خشت و گل ساخته شد. قوامالسلطنه در اواخر عهد قاجار (۱۲۹۶ خورشیدی) در محل یکی از مقابر ویران شده نادری، آرامگاه تازهای برای وی ساخت و استخوانهای او را از تهران به مقبره مزبور حمل کردند. ساختمان جدید که در محل فعلی آرامگاه وی قرار داشت مدتی بر پا بود تا این که انجمن آثار ملی ایران در سال ۱۳۳۵ خورشیدی درصدد برآمد آرامگاهی مناسبِ شأن نادرشاه برای وی در همان محل مقبره ساخته قوامالسلطنه ساخته شود. این کار از سال ۱۳۳۶ شروع و در سال ۱۳۴۲ به پایان رسید.
به یادبود نادرشاه افشار، در سال ۱۳۴۲ خورشیدی آرامگاه نادرشاه در مجموعه باغ موزه نادری در شهر مشهد توسط هوشنگ سیحون طراحی و ساخته شدهاست. ساختمان آرامگاه نادر شاه از قسمت میانی که جایگاه خاکسپاری نادرشاه است و دو تالار موزه تشکیل شدهاست که یکی از آنها موزه اسلحه دورههای مختلف تاریخ ایران و دیگری موزه اسلحه و آثار مربوط به دوران نادرشاه را نمایش میدهد.[۲۳] ساختمان جدید آرامگاه نادر شاه افشار در تاریخ ۱۲ فرودین ماه سال ۱۳۴۲ با حضور محمد رضا پهلوی به همت انجمن آثار ملی ایران در باغ نادری بازگشایی شد.
ایران در دورهٔ نادرشاه
در زمانی که صفویان با شورش افغانها از هم پاشیده بودند و کشور مورد تجاوز دشمنان داخلی و خارجی بود، عثمانیها از غرب و روسها از شمال و اعراب از جنوب و ترکمانان از شرق به تاخت و تاز و قتل و غارت مشغول بودند، نادر وضعیت حاکمیت ایران را سامان داد.
در عهد نادر دشمنان و متجاوزان به کشور توسط وی سرکوب شدند و کشور اندکی از قدرت گذشته خویش را در حفاظت از مرزها و اعمال قدرت یک حکومت مقتدر مرکزی بر تمام وطن، بازیافت. ترکمانان و ازبکان به ماوراءالنهر عقبنشینی کردند.
بناهایی که به دستور نادر در خراسان بنا شدهاند، نظیر کلات نادری و کاخ خورشید از آثار مهم بازمانده از این دوران هستند.
در عهد او به سپاه و تأمین نیرو بسیار توجه میشد. نادر اقوام ایرانی را متحد و منسجم در زیر پرچم ایران درآورد و بار دیگر ایران قدرتمندترین کشور آسیا گشت. شهرها یا ولایات ایران در دوره نادر به شرح زیر بودند: آذربایجان، افغانستان، بلوچستان (پاکستان)، ترکمنستان، گرجستان، داغستان، بحرین، قطر، کشمیر و غیره.[۲۴]
نادر از فرمانروایانی بود که برای آخرین بار ایران را به محدوده طبیعی فلات ایران رسانید و با تدارک کشتیهای عظیم جنگی، کوشید تا استیلای حقوق تاریخی کشور را بر آبهای شمال و جنوب تثبیت کند. نادر شاه در سال ۱۷۴۲ م. جان التون دریانورد بریتانیایی مقیم سن پطرزبورگ را به رغم کارشکنی روسها و انگلیسیها برای ساختن کشتی جنگی به خدمت گرفت. التون در ژانویهٔ ۱۷۴۳م با سمت دریاسالاری به ریاست کشتیسازی ایران منصوب و به «جمال بیگ» ملقب گردید. با وجود تمامی دشواریهای اجرایی و سیاسی، با حمایتهای نادر و تلاشهای التون، نخستین ناو ایران مجهز به بیست عرابه توپ به نام «نادرشاه» در کرانهٔ گیلان به آب انداخته شد. پس از آن به موجب فرمانی که پادشاه ایران صادر کرد، تمام کشتیهای روسی موظف شدند به پرچم ناو جدید سلام دهند.[۲۵]
تاجگذاری نادر از آنجهت سرنوشتساز بود که به اصل و نسب امامی بهعنوان بنیان مشروعیت پادشاهی خاتمه داد؛ یعنی رویهای که صفویه با رساندن شجرهنامهٔ خود به امام هفتم شیعیان موسی کاظم بنیان نهاده بود. نادر شاه کوشید شیعهٔ دوازده امامی را (که او با لحاظ مرجعیت محوری امام ششم شیعیان آن را «مذهب جعفری» نامید) بهعنوان پنجمین مذهب ارتدوکس در کنار چهار مذهب اهل تسنن رسمیت بخشد. قرار بر این شد که مذهب جعفری پنجمین فرقهٔ اسلامی باشد و نه انشعابی از اکثریت جامعهٔ مسلمانان. ادغام مذهب شیعه در مذاهب اهل سنت ابتکار سیاسی او بود تا قدرت خود را بر شالودهای دیگر و یکسره جدا از صفویان بنا نهد و نیز دستگاه روحانیت شیعه را از قدرت و نفوذ روزافزونی که در دوران پیشین بهدست آورده بود، پایین بیاورد.[۲۶]
با افول دولت نادری، سرزمین پهناور فلات ایران که پس از مدتها به زیر یک درفش درآمده و رنگ یگانگی پذیرفته بود، از هم پاشید.
جانشینان نادرشاه
بعد از نادرشاه، کریمخان از سرداران نادر که از طایفه زند بود، بهقدرت رسید و حکومت بازماندگان افشار محدود به خراسان شد و کریم خان این منطقه را به احترام نادر که او را ولینعمت خود میدانست، در اختیار جانشینانش باقی گذاشت.
نادر زمینه را برای جانشینی مناسب از بین برده بود. او بسیاری از اطرافیان خود را از پای درآورد. پس از مرگ وی سرداران او نیز در گوشه و کنار علم استقلال برافراشتند؛ کریمخان زند وکیل الرعایا در شیراز- احمدخان ابدالی در افغانستان- فتحعلی خان افشار ارشلو در آذربایجان و در شهر ارومیه[۲۷] - حسنعلی خان اردلان در کردستان و محمد حسن خان قاجار در مازندران شروع به حکومت کردند.
در خراسان نیز علیقلیخان افشار، برادرزاده نادر بسیاری از اولاد و خانواده نادر را قتلعام کرد و خود را «عادلشاه» نامید و شروع به حکومت کرد. وی که مردی خونریز و عیاش بود، محمدحسن خان قاجار را شکست داد و پسرش آقامحمد خان را مقطوعالنسل کرد، اما سرانجام توسط برادر خود ابراهیم خان، کور و سپس کشته شد.
بزرگان افشار، نوه نادر به نام شاهرخ میرزا را بهقدرت رساندند. او نیز یک سال بعد مخلوع و کور شد، اما دوباره به قدرت رسید، ولی این بار توسط شاه سلیمان ثانی (از خاندان صفوی که مورد احترام عموم بود) شکست خورد. شاهرخ نابینا چهل و هشت سال سلطنت کرد، اما فقط بر خراسان. پس از مرگ کریم خان، آقامحمدخان به قدرت رسید و به خراسان حمله کرد و شاهرخ را با شکنجه کشت. نادر میرزا فرزند شاهرخ، پدر پیر و نابینا را در دست آقامحمدخان رها کرد و به افغانستان گریخت و در زمان فتحعلی شاه ادعای سلطنت کرد که دستگیر و کور شد، زبانش را بریدند و او را کشتند و بدین ترتیب آخرین مدعی سلطنت از خاندان افشاریه از میان برداشته شد.
https://fa.wikipedia.org