عکس مهلا علی راد,ارتباط با مهلا علی راد,همسر مهلا علی راد,فیلم مهلا علی راد ,کلیپ مهلا علی راد,خانه / ثروت مهلا علی راد,آخرین خبر مهلا علی راد, مهلا علی راد ویکی پدیا, مهلا علی راد ازدواج,مهلا علی راد کیست؟,زندگی نامه مهلا علی راد,عکس همسر مهلا علی راد, مهلا علی راد کیست,دختر مهلا علی راد ,اینستاگرام Instagram مهلا علی راد , مهلا علی راد متولد,پسر مهلا علی راد ,کانال تلگرام مهلا علی راد,مهلا علی راد, مهلا علی راد و همسرش, مهلا علی راد بدون آرایش,بیوگرافی مهلا علی راد,سایت رسمی مهلا علی راد,شماره تلفن مهلا علی راد,مهلا علی راد کجاست؟, مهلا علی راد قبل عمل زیبایی,
گپ گرم و صميمي من "محمدرسول جعفري" با نويسنده ي رمانهاي منتشر شده ي "هوس و گرما" و "هكر قلب"، خانوم "مهلا علي راد"
* تاريخ تولدت و روز تولد رو بگو ؟
سي ام شهريور 1373 - روز تولدم رو نميدونم ! 0
(+ خانوم راد در روز چهارشنبه به دنيا اومدن )
* در دوران كودكيتـ ، دختر شر و شيطوني بودي يا ساكتـ و آروم ؟
والا از اون موقعی که من یادم میاد هرکی میخواست با من رو به رو بشه قبلش زره میپوشید...البته با غریبه ها اولش یه خورده سنگین رفتار میکردم و بعدش...خدا بیامرزتشون...
(+ پس شر اعظمي بودي واسه خودتـ 0)
* خانوم "علي راد" چندتا خواهر و برادر داره ؟
من 2تا خواهر دارم و 1 داداش
(0)
* رشته ات تو دبيرستان چي بود و چي شد اين رشته رو انتخاب كردي؟
رياضي و فيزيك ميخوندم... خب تا حدي به اين رشته علاقه داشتم... ولی راستش قرار بود تجربی ثبت نام كنم... همون لحظه نمیدونم مدیرمون از کجا نازل شد دستم رو گرفت کشید (به تمام معنا کشید) و همونطور گفت تو که معدلت خوبه باید بری ریاضی... و اینچنین ناخواسته ریاضی فیزیکی شدم... الان واقعا راضیم... دستش درد نکنه...
(0)
* الان دانشگاه ترم چندي و چقدر مونده تا فارغ التحصيليت؟
ترم دومم... 2تير امتحاناي ترمم شروع ميشه... فکر میکنم کار من به یازده ترم بکشه..با این وضعی که دارم پیش میرم
(0)
(+ خب از بحث مدرسه و دانشگاه بيايم بيرون و بريم سراغ علايق شما...)
*چه رنگي رو دوستـ داري و طرفدار چي تيمي هستي ؟
قرمز... پرسپوليس...
(0)
* اهل سياست هستي ؟ اصلاح طلبي يا اصول گرا ؟
تقريبا... اصلاح طلبـ
(0)
* از چه رشته ي ورزشي خوشت مياد ؟
فوتبال... تنیس... بسکتبال... کلا من توی همه ی ورزش ها هم سر رشته دارم هم علاقه
(0)
* چه فعاليتهايي رو دوست داري ؟
فوتبال بازي كردن رو خيلي دوست دارم... ولي ديگه نتونستم از بازي با پسراي تو كوچه به مراحل بالاتري برسم. غير از فوتبال، دوست دارم بتونم هرروز از خونه مون تا نهار خوران با دوچرخه برم يا حتي پياده بدوم !... ولي تا بحال كه نتونستم
(0)
* اسامي كتابها و رمانهاي مورد علاقه ي مهلا چيا هستن ؟
"پانته آ بانوی زیبای شوش" رو دوست داشتم... همچنین اغلبِ کتاب های "پائولو کوئلیو"... از بین رمان های عاشقانه هم "ریشه در عشق"،"غزال"،"در امتداد حسرت" و "قرار نبود"
(0)
* خواننده ي مورد علاقه ات ؟
خواننده ی مورد علاقه ام رو از توی رمانم هم به راحتی میشه فهمید، "احسان خواجه امیری" و همچنین در سبك رپ از "یاس" خيلي خوشم مياد، "متین معارفی" رو هم دوست دارم... خارجی هم "اونسنس" و "adele"
(0)
* فيلم مورد علاقه ات؟
يادش بخير... فيلم مورد علاقم ام "ماتريكس" بود
(0)
* غذا ي مورد علاقه ات چيه ؟
خب اينو كه بدون شك بادمجون سرخ كرده
(0) (+ خب الان يعني چي بدون شك ؟ اينو كه گفتي كلا روحيه ام اومد پائين، يعني سوالاي قبلي رو با شك جواب ميدادي ؟!!!! راستي بادمجون سرخ كرده هم شد غذا ! )
* مهلا چه چيزايي رو نميتونه تحمل كنه ؟
صداي ناخن ، سنگ دان مرغ
(0) (+ يعني دروغ و خيانت رو ميتوني تحمل كني و سنگدون مرغ و صداي ناخن رو نميتوني ؟! )
* تو چه زمينه اي مهارت داري ؟
تو همه ي زمينه ها... من تو همه چيز مهارت دارم
(0) (+ WoW )
خب بخش دوم سوالهام كه درباره ي علايقت بود به پايان رسيد و بخش سوم شروع شد، قيل از شروع بخش سوم ازت تقاضا دارم به سوالاي اين بخش جذابـ تر پاسخ بدي چون خيليها مشتاقن تا جواب اين سوالهارو از زبان "مهلا" بشنون
* چي شد كه نويسندگي رو آغاز كردي؟
رفتم تو سایت نود و هشتیا، بعد ديدم كه منم توان رمان نوشتنو دارم... تاپیک "رمان" زدم... همون لحظه اسم و خلاصه ي رمان رو هم نوشتم... بدون هیچ پیش زمینه ای... که شد "هوس و گرما"
(0)
* از بچگي ميخواستي نويسنده بشي ؟
از بچگی به نويسندگي علاقه داشتم، انشاهای من بهترین انشاهای دوران راهنمایی بودن، طوری که سال سوم یه انشا فرستادم واسه مسابقات، چند وقت بعدش یکی از داورها که اتفاقا پسر جوونی هم بود زنگ زده بود خونمون که با من دوست بشو، شخصیت جالبی داری... عجب دورانی بود...
(0)
يکی نبود بهش بگه دِ دیوونه چرا میزنگی خونه؟ خب زنگ بزن به گوشیم...کل خونوادمم فهمیدن
(0)
(+ خب الان اين رو كه گفتي كلا اين سردرد منم دوباره شروع شد... من جاي داداشت بودم اونو در جا خلاص ميكردم... بيشعور !)
* ايده ي نوشتن رمان "هوس و گرما" از كجا به ذهنت خطور كرد ؟
قبلا هم كه گفتم... يه دفعه تصميم گرفتم تاپيكش رو بزنم... ولی خب صحنه ی خیانت آرتا به وستا دو سال توی ذهنم بود که توی این رمان ازش استفاده کردم و فکر میکنم نکته ی قوت رمان من بود
(0) (+ منكه ميگم اين صحنه كاملا واقعي بوده كه تونستي 2سال اون رو از ياد نبري !!!) (0)
* اين حوادث و اتفاقات رمان "هوس و گرما" واقعي بودن ؟
آره... خیلی... بعضی هاش واسه خودم و بعضی هاش واسه دوستام... البته كمي هم تخيل توش بكار برده بودم...
(0)
* اما بعد از "هوس و گرما"؛ "هكر قلب" دومين كار تو بود، خلاصه ي اين رمان رو خيلي كوتاه بگو كه از كجا شروع شد و به چه چيزي ختم شد؟
من به هک کردن علاقه ی زیادی داشتم، یه سال در موردش تحقیق کردم، حتی موضوع کلاس كامپوترم رو "هك" انتخاب كردم ؛ بعد دیدم این موضوع واسه ی رمان خیلی ناب و جدیده، یه شخصیت محکم... یه هکر... یه فرد مغرور، خودخواه، کسی که همه چیز رو میدونه، بنابراین این رمان رو هم شروع کردم...
(0) (+ اصلا نميدونم چرا اينها رو كه گفتي يه دفعه ياد "جمشيد كاظمي" افتادم، بگذريم...)
* اسم سومين رمانت "وحشي اما دلبر"، چرا اين اسم رو انتخاب كردي ؟ مثلا چرا اسمشو نزاشتي شراره اي از آتش ؟
چون دختر این رمان یه خصوصیت درندگی داره... وحشیه... کوتاه نمیاد... هیچی براش مهم نیست... حتی فکری که بقیه در موردش میکنن... برای همین وحشی گذاشتم و دلبرش هم بخاطر جذابیت و طنازی هاییه که میکنه...
(0) (+ يا ابلفضل، ميگم مهلا نكنه شخصيت اين دختر رو از روي خودت الگو برداري كردي ؟ كم كم دارم ميترسم )
* از چه زماني وبلاگ ساختي و وبنويسي رو آغاز كردي؟
سال سوم دبیرستان بود(احتمالا)، با وبلاگ "ایزد بانوی شکار" شروع کردم ولی الان فیلتر شده! فکر کنم بخاطر ويدئو موزيك "حامد فرِد" در مورد "کوروش بزرگ" بود...
(0) (+ هي... خدا لعنتشون كنه، يكي نيست بگه بابا كوروش چه پدر كشتگي با شما داشته ؟ گناهش اينه كه محبوبه ؟ يا ميگفته با همه ي اديان و اقشار مثل آدم و مساوي رفتار كنين ؟)
* چرا اسم وبتو گذاشتي پاتوق مهلا ؟
چون همیشه بهش تعلق خاطر داشته باشم... حتی اگه بالاتر از این رفتم... بدونم پاتوق من اینجا بود... پاتوق همیشگیه مهلا...
(0) (+ به خدا اين قسمت رو يجوري جواب دادي كه اشك تو چشام جمع شد... ايشالا رده هاي بالاتر ميبينيمت حتي اگه اون موقع مارو نشناسي)...
*دوست داري يه راه ارتباطي بين خودتو طرفدارات داشته باشي؟
آره... من از هر راهی برای نزدیک شدن به دوستام استفاده میکنم...
* اگه يه روز طرفداراي رمانت ازت بخوان كه باهم ديدار كنين، قبول ميكني؟ چرا ؟
آره، البته اگه شرایطش برام فراهم باشه... آخه من اجتماعی بودن رو خیلی دوست دارم...
(0) (+ خب پس من ميخوام ببينمت... زود بگو، كي و كجا؟)
* اگه هوادارات درخواست كنن عكسهاتو بزاري تو وب، اينكارو ميكني؟
البته... ولي اول بايد سرم خلوت بشه...
* خانوم "مهلا علي راد" اگه بخواد خودش رو جاي يكي از شخصيتهاي رمان "هكر قلب" بزاره، كدوم شخصيت رو انتخاب ميكنه ؟
من از خيلي لحاظها به "شهاب" نزديكم، شايد عجيب باشه ولي من همينجوري ام...
(0)
* كدوم شخصيتهاي رمان هوس و گرما به اخلاق و رفتارت نزديكترن ؟
اخلاق من متفاوته، در برخورد با هرکس یه جور رفتار میکنم، اخلاق اصلیم که گفتم به "شهاب" نزدیکه؛ ولی بعضی اوقات صافی و صمیمیت "وستا" رو دارم... البته شیطنت" آرتا" هم تا حدی توی رفتارم دیده میشه
(0)
* توي اين مدتي كه وبنويسي رو شروع كردي و رمانهاي جذابت رو ميزاري، تونستي طرفدارهاي زيادي پيدا كني... يه سوال: خدائيش تونستي دوستهاي واقعي پيدا كني ؟ چند تا ؟
آره... تعداد رو نپرس آخه خیلی هستن...
(+ خوش بحالت خو منم ميخوام)
* توي نگارش اين رمانها كسي كمكت كرده ؟
اگه خونواده و اطرافیانم باشه باید بگم نه... هیچکس... فقط خودم... ولی بچه های "نود و هشتیا" و "پاتوق" با روحیه دادنشون خیلی بهم کمک کردن...
(0)
* توي زندگيت مديون چه كسي هستي ؟
نبايد بگي چه كسي... بايد بگي چه كساني... من مديون كل خونوادمم
(0)
* هرچند شخصيت جالب و بزرگي داري و تو يه جمله نميشه توصيفت كرد... اما ازت ميخوام كه خودت رو تو يه جمله توضيح بدي :
خجالتم نده... بي احساس اما پر احساس !
(0)
* اگه فكر ميكني كه سوالي رو بايد ميپرسيدم ولي ازت نپرسيدم رو خودت بگو:
نه... فكر نميكنم سوالي مونده باشه...
* الان چقدر اعصابت بخاطر من خورد شده ؟
بعضی از سؤالات شیرینه ولی بعضی هاشون اعصابم رو خورد میکنه...فعلا خونسردم...
http://pesarem0rdad.blogfa.com