عکس مهدی بلیغ,دختر مهدی بلیغ ,ارتباط با مهدی بلیغ,مهدی بلیغ,اینستاگرام Instagram مهدی بلیغ ,سایت رسمی مهدی بلیغ, مهدی بلیغ قبل عمل زیبایی,خانه / ثروت مهدی بلیغ,مهدی بلیغ کیست؟,زندگی نامه مهدی بلیغ, مهدی بلیغ و همسرش,پسر مهدی بلیغ ,کلیپ مهدی بلیغ,آخرین خبر مهدی بلیغ,بیوگرافی مهدی بلیغ, مهدی بلیغ بدون آرایش, مهدی بلیغ ازدواج,فیلم مهدی بلیغ ,شماره تلفن مهدی بلیغ,کانال تلگرام مهدی بلیغ, مهدی بلیغ متولد, مهدی بلیغ کیست,همسر مهدی بلیغ,مهدی بلیغ کجاست؟, مهدی بلیغ ویکی پدیا,عکس همسر مهدی بلیغ,
مهدی بلیغ
![]() |
در درستی این مقاله اختلاف نظر وجود دارد. خواهشمندیم در روشنشدن اعتبار منابع مورد اختلاف کمک کنید. بحثهای مرتبط را میتوانید در صفحهٔ بحث ببینید. |
سید مهدی بلیغ مشهور به آرسن لوپن ایرانی یک دزد و خلافکار ایرانی بود که بیشتر فعالیتهای غیرقانونی خود را که توأم با تیزهوشی بود در دهههای ۳۰ و ۴۰ شمسی انجام داد. او در یکی از این کلاهبرداریهای هوشمندانه خود کاخ دادگستری را به شکل غیرقانونی فروخت. مهدی بلیغ پس از پیروزی انقلاب ایران در ۱۳۵۷، ابتدا از زندان که به علت قتل عمد در آن بود، آزاد شد و سپس به دلیل اعتیاد و همراه داشتن مواد مخدر دوباره دستگیر و به دستور صادق خلخالی اعدام گردید. مسعود کیمیایی در حال ساخت فیلمی در مورد زندگی وی به نام خائنکشی است[۱].
زندگی
مهدی بلیغ در شهریار متولد شد. او بیسواد ولی باهوش بود و از جوانی به راه خلاف کشیده شد.
درسال ۱۳۳۷ مهدی بلیغ، مهدی نظری و هوشنگ مجتبایی سه سارق باسابقه و تیزهوش بودند که تصمیم گرفتند با هم متحد شده و یک باند سرقت را تشکیل بدهند. آنها با هم پیمان بستند اگر هرکدام به چنگ پلیس افتادند دیگری برای رهایی او اقدام کند. در این میان کسی که بیش از دوتن دیگر به این عهد و پیمان دل بست و وفادار ماند مهدی بلیغ بود که زودتر از آن دو هم گرفتار شد.
مهدی بلیغ برای اجرای نقشهاش در نخستین اقدام خانهای را در منطقه قلهک اجاره کرد و بعد از آن شروع به جست وجو برای یافتن مهدی نظری و هوشنگ مجتبایی کرد. در این جستجوها بود که او متوجه شد هوشنگ از کشور به خارج فرار کردهاست بنابراین او تمام تلاش خود را برای یافتن مهدی نظری آغاز کرد. در کنار این جستجوها مهدی بلیغ که لحظهای آرام و قرار نداشت به سرقتها و شرارتهای سابق ادامه میداد. در این هنگام با مردی ایتالیایی به نام آلبرت آشنا شد. آلبرت نیز مردی خلافکار بود. این دوستی تازه برای مهدی بلیغ باعث شد تا او با دامنه و قدرتی بیشتر به کارهای خلاف خود ادامه دهد.
بلیغ پس از اینکه دستگیر شد چون تحمل زندانی بودن را نداشت برای برادرش نامه نوشت و از او خواست تا به سراغ دو همدستش برود و از آنان برای آزاد کردن مهدی بلیغ درخواست یاری و کمک کند. پس از مدت کوتاهی او متوجه شد دو همدستش نه تنها به یاری او نخواهند آمد، بلکه در غیاب او همسرش را نیز فریب دادهاند. از این رو روحیهاش به هم ریخت و زخمی عمیق از بیوفایی بر او وارد شد و بیقراری او برای رهایی از زندان و گرفتن انتقام بیشتر شد و بالاخره روزی که حکم آزادی را گرفت نقشهای ماهرانه کشید تا از دو یار بیوفا و خیانتکارش انتقام بگیرد. او سرانجام مهدی نظری را به قتل رساند و به همین اتهام در سال ۱۳۳۷ محاکمه شد و به حبس ابد محکوم گردید. او در پی انقلاب از زندان آزاد و سپس دوباره دستگیر و اعدام گردید.
مسعود کیمیایی که با این کلاهبردار دیداری هم داشتهاست بارها تصمیم گرفته دربارهٔ این فرد فیلمی بسازد به نام خائنکشی که پروانه ساختش را هم گرفتهاست.
فروختن کاخ دادگستری
مهدی بلیغ با کلاهبرداریهای کوچک روزگار میگذراند، اما این کارها برای مردی با هوش او کارهایی کوچک محسوب میشدند. تا اینکه یک روز طعمه بزرگترین کلاهبرداری خود را در جلوی در سفارت انگلیس شکار کرد؛ دو توریست آمریکایی (البته برخی گفتهاند دو عرب) که به دنبال خرید یک هتل در ایران بودند. او آنها را به دفترش که در خیابان گیشا بود دعوت کرد و در آنجا به آنها پیشنهاد خرید یک ساختمان بزرگ و مجلل را به قیمت بسیار مناسب داد. این ساختمان، کاخ دادگستری بود که در خیابان خیام قرار داشت و هنوز هم به عنوان ساختمان دادگستری از آن استفاده میشود. قرار بازدید از کاخ برای فردای آن روز گذاشته شد و همان روز عصر به آنجا رفت و با تطمیع اتاقدار وزیر وقت دادگستری، دفتر کار وزیر را برای مدت یکساعت اجاره کرد.
فردای آن روز قبل از آمدن مشتریها، ۲۰۰ جفت دمپایی پلاستیکی تهیه کرد و جلوی در اتاقهای کاخ که یک ساختمان اداری محسوب میشد و در آن ساعت خالی بود، گذاشت. به اتاق وزیر رفت و منتظر شکارهایش شد. آمریکاییها سروقت آمدند و او به عنوان صاحب آن عمارت، تمام ساختمان را به آنها نشان داد و وقتی مشتریها درخواست دیدن داخل اتاقها را داشتند، به بهانه بودن مسافران و با نشان دادن دمپاییها، آنها را منصرف میکرد. مشتریان ساختمان را پسندیدند و به پول رایج آن زمان ۵۰۰ هزار تومان به او پیشپرداخت دادند و خوشحال از این معامله پرسود، برای تحویل ساختمان ۱۰ روز دیگر مراجعه کردند. اما همانجا بود که فهمیدند چه کلاه بزرگی بر سرشان رفتهاست. بلیغ همان روز معامله، به مصر فرار کرد.
فروش تلویزیون زندان
مهدی بلیغ در یک اقدام خلافکارانه دیگر تلویزیون زندان را به یکی از زندانیان به قیمت ۱۰۰ تومان فروخت. وقتی آن زندانی، بعد از آزادی، تلویزیون را زیر بغل زد و میخواست آن را با خود ببرد، فهمید که چه کلاهی بر سرش رفته و مضحکه بقیه شدهاست!
مرگ
بلیغ به جرم قتل زندانی بود تا اینکه پس از پیروزی انقلاب ابتدا آزاد شد و سپس دوباره به اتهام اعتیاد و به همراه داشتن مواد مخدر دستگیر و توسط صادق خلخالی سحرگاه ۲۰ فروردین ۱۳۵۸ در تهران اعدام گردید.[۲][۳]
منابع
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C_%D8%A8%D9%84%DB%8C%D8%BA